آش غوره و بعربی حصرمیّه گویند. (فرهنگ رشیدی). آش غوره، چه ’با’ بمعنی آش است. (آنندراج) (انجمن آرا). حصرمیه. (مهذب الاسماء) (دهار). قسمی آش که دارای آب غوره بود. (ناظم الاطباء). غوره وا. غوربا: تافته طبعی مکن بر سرخوان طمع تانخوری غوره با هم ز رخ میزبان. اثیرالدین اخسیکتی. غوره با روشنی چشم ضعیفان باشد زیره با همچو مفرح ز برای بیمار. بسحاق اطعمه
آش غوره و بعربی حِصرِمیَّه گویند. (فرهنگ رشیدی). آش غوره، چه ’با’ بمعنی آش است. (آنندراج) (انجمن آرا). حصرمیه. (مهذب الاسماء) (دهار). قسمی آش که دارای آب غوره بود. (ناظم الاطباء). غوره وا. غوربا: تافته طبعی مکن بر سرخوان طمع تانخوری غوره با هم ز رخ میزبان. اثیرالدین اخسیکتی. غوره با روشنی چشم ضعیفان باشد زیره با همچو مفرح ز برای بیمار. بسحاق اطعمه
روباه باز. حیله گر. مکار. نیرنگ باز. در افعال و رفتار وصفت و طبیعت چون روباه محیل و فریبنده: به غمزه عقل گدازی به چنگ چنگ نوازی به وعده روبه بازی به عشوه شیرشکاری. ابوالفرج رونی. شد شکار چشم روبه باز پردستان تو صد هزاران جان شیرین شکاری ای پسر. سنایی. ترسم این پیر گرگ روبه باز گرگی و روبهی کند آغاز. نظامی
روباه باز. حیله گر. مکار. نیرنگ باز. در افعال و رفتار وصفت و طبیعت چون روباه محیل و فریبنده: به غمزه عقل گدازی به چنگ چنگ نوازی به وعده روبه بازی به عشوه شیرشکاری. ابوالفرج رونی. شد شکار چشم روبه باز پردستان تو صد هزاران جان شیرین شکاری ای پسر. سنایی. ترسم این پیر گرگ روبه باز گرگی و روبهی کند آغاز. نظامی
جای غوص و فرورفتن در آب. (ناظم الاطباء). جای غوطه خوردن. جای فرورفتن. رجوع به غوطه و غوته شود: کشید از غوطه گاه اژدهاتیغ چو برق ناف سوز از سینۀ میغ. حکیم زلالی (از آنندراج)
جای غوص و فرورفتن در آب. (ناظم الاطباء). جای غوطه خوردن. جای فرورفتن. رجوع به غوطه و غوته شود: کشید از غوطه گاه اژدهاتیغ چو برق ناف سوز از سینۀ میغ. حکیم زلالی (از آنندراج)